روزهای زندگی

زندگی شیرین است مثل یک آبنبات

 

میلاد مولود کعبه حضرت علی (ع )   بر حضرت بقیه الله   و   بر عموم

مسلمین جهان مبارک   باد   و همچنین  روز   پدر   را   تبریک  عرض  می کنم .

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدا رو شکر که ...

 

 

خدا رو شکر  « که تمام شب صدای خرخر همسرم  رو می شنوم این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده. »

خدا رو شکر  « که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکیه.این یعنی اون تو خونست و تو خیابونا پرسه نمی زند. »

خدا رو شکر « که مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم. »

خدا رو شکر « که باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی رو جمع کنم. این یعنی با دوستام بودم. »

خدا رو شکر « که لباسام کمی برام تنگ شدن . این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم. »

خدا رو شکر « که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن رو دارم .»

خدا رو شکر « که باید زمین را بشورم و پنجره ها رو تمیز کنم.این یعنی من خونه ای دارم. »

خدا رو شکر « که در جائی دور جای پارک پیدا کردم.این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن »

خدا رو شکر « که سرو صدای همسایه ها رو می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن رو دارم. »

خدا رو شکر « که این همه شستنی و اتو کردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم. »

خدا رو شکر « که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شم. این یعنی من هنوز زندم. »

خدا رو شکر « که گاهی اوقات بیمار می شم. این یعنی بیاد بیارم که اغلب اوقات سالمم. »

خدا رو شکر « که خرید هدایای سال نو جیبمو خالی می کنن. این یعنی عزیزایی دارم که می تونم براشون هدیه بخرم »

 

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: شنبه 27 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سقراط و پالایش سه گانه

 

 

 

در يونان باستان، سقراط به دانش زيادش مشهور و احترامی والای داشت. روزی يكی از آشنايانش، فيلسوف بزرگ را ديد و گفت:

”سقراط، آيا می‌دانی من چه چيزی درباره دوستت شنيدم؟“

سقراط جواب داد: ”يك لحظه صبر كن، قبل از اينكه چيزی به من بگويی، مايلم كه از يك آزمون كوچك بگذری. اين آزمون، پالايش سه‌گانه نام دارد  

آشنای سقراط: ”پالايش سه‌گانه؟“   

سقراط: ”درست است، قبل از اينكه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است كه چند لحظه وقت صرف كنيم و ببينيم كه چه می‌خواهی بگويی. اولين مرحله پالايش حقيقت است. آيا تو كاملا مطمئن هستی كه آنچه كه درباره دوستم می‌خواهی به من بگويی حقيقت است؟“

آشنای سقراط: ”نه، در واقع من فقط آن را شنيده‌ام و...“

سقراط: ”بسيار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی كه آن حقيقت دارد يا خير. حالا بيا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالايش خوبی. آيا آنچه كه درباره دوستم می‌خواهی به من بگويی، چيز خوبی است؟“

آشنای سقراط: ”نه، برعكس...“

سقراط: ” پس تو می‌خواهی چيز بدی را درباره او بگويی، اما مطمئن هم نيستی كه حقيقت داشته باشد. با اين وجود ممكن است كه تو از آزمون عبور كنی، زيرا هنوز يك سوال ديگر باقی مانده است: مرحله پالايش سودمندی. آيا آنچه كه درباره دوستم می‌خواهی به من بگويی، برای من سودمند است؟“

آشنای سقراط: ” نه، نه حقيقتا.“

سقراط نتيجه‌گيری كرد: ”بسيار خوب، اگر آنچه كه می‌خواهی بگويی، نه حقيقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگويی؟“  

 

اينچنين است كه سقراط فيلسوف بزرگی بود و به چنان مقام والايی رسيده بود. 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

داستان پيرمردی مهربان

 

پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود

دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت

وقتی به ايستگاه رسيدند،

پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت :

می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو   ،

گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد

كه از پله‏ های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد

 

 


 

 

 

زیبایی زندگی

 

زندگی زيباست زشتی ‌های آن تقصير ماست

در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست

زندگي آب رواني است روان مي‌گذرد..........

آنچه تقدير من و توست همان می ‌گذرد

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

روزي تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم . شغلم ‏را دوستانم را ، زندگي ام را !

 به جنگلي رفتم تا براي آخرين بار با خدا ‏صحبت كنم . به خدا گفتم : آيا مي تواني دليلي براي ادامه زندگي برايم بياوري ؟

که جواب ‏او مرا شگفت زده كرد.

او گفت : آيا درخت سرخس و بامبو را مي بيني؟

پاسخ دادم : بلي .

 فرمود : ‏هنگامي كه درخت بامبو و سرخس راآفريدم، به خوبي ازآنها مراقبت نمودم . به آنها نور ‏و غذاي كافي دادم . دير زماني نپاييد كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبري نبود . من از او قطع اميد نكردم . در دومين سال سرخسها بيشتر ‏رشد كردند و...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: شنبه 21 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

 

کودکی که آماده تولد بود

 

 

كودكي كه آمادۀ تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسيد:   « مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد. اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟       

خداوند پاسخ داد :  «ازميان بسياري از فرشتگان ، من يكي را براي تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداري خواهد كرد.»


اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي خواهد برود يا نه.

...



ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 بمناسبت فرا رسیدن میلاد با سعادت دخت پیامبر (ص) حضرت فاطمه الزهرا که به حق روز مادر نیز نامگذاری شده است این میلاد با سعادت و روز زن و مادر را به عموم خانمها و مادران محترمه تبریک عرض می کنیم.

 بخصوص مادر مهربان و دلسوز مان که جملگی فرزندان و خانواده ها و نوه ها همگی او را دوست داشته و آرزوی سلامتی و تندرستی و طول عمر با عزت را از خداوند منان آرزومندیم .

ای  مادر عزیز که  جانم   فدای  تو             قربان مهربانی ولطف وصفای تو

هرگز نشد  محبت  یاران  و دوستان            همپایه  محبت  و مهر و وفای  تو

مهرت برون نمیرود از سینه ام که هست      این سینه خانه تو واین دل سرای تو

آن  گوهر  یگانه  دریای  خلقتی                 کاندر جهان کسی نشناسد  بهای تو

هر بهره ای که برده ام از حسن تربیت        باشد زفیض کوشش بی منتهای  تو

ای  مادر عزیز که  جان  داده ای  مرا         سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو

گر جان خویش  هم  ز برایت  فدا  کنم         کاری بزر گ نیست که باشد سزای تو

خشنودی تو مایه  خوشبختی  من است         زیرا بود رضای  خدا در رضای تو

گر بود  اختیار  جهانی  بدست  من ، می ریختم  تمام  جهان را بپای  تو

 فرزندت منصور 

 

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تقدیم به دوست عزیزم که وبلاگی در زمینه ( آدم زمینی ) ساخته است .

                                      آدم به زمین آمد       این حادثه رویا نیست                                        

                                  این فرصت بی تکرار       عشق است معما نیست  

           می شد سفر دنیا آسانتر از این باشد      آدم به هوس خو کرد تا خسته ترین باشد      

 

   

 خوشنویس هنرمند سرکارخانم حیدری

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

کاریکاتوري تكان دهنده و جالب از فرشته اي به نام مادر  

 

http://www.megzz.com/images/27710870840685119661.jpg

 
 

  ...نه

 فردا نه
 ...چند ساعت بعد هم نه
 ...چند ثانبه دبگر هم نه...
 ...همین الان
 برای مادرت یک کاری بکن
 اگر زنده است دستش را
 اگر به آسمان رفته است ...  قبرش را ….
 اگر پیشت نیست ...  یادش را ….
 اگر قهری...چهره اش را ….

اگر آشتی هستی پایش را...

ببوس.... 
 
 

 

نویسنده: برومند ׀ تاریخ: سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

زند گی يعنی تکا پو

زند گی يعنی هياهو

زند گی يعنی شب نو، روز نو، اند يشه ی نو...

آری آری زند گی زيباست

زندگی آتشگهی ديرنده پا برجاست

گربيفروزيش رقص شعله اش از هرکران پيدا ست

ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست....

نگرانی در باره ی معنی و هدف زند گی از ويژگی بشر بعنوان يک موجود متفکر و کاوشگراست. ديگر موجودات عالم،مسير طبيعی زندگی خود را از ابتدا تا به انتها بدون پرس و سؤال و چون و چرا طی می کنند. اين از شکوه و شايد شور بختی بشر است که در طول تاريخ، دم به دم اين پرسش را برای خود و ديگران مطرح ساخته و چرائی هستی خود را زير سؤال برده است. داستايوفسکی نويسنده شهير روسی در اين باره می گويد: "راز وجود آدمی در اين است که انسان تنها نبايد بسادگی زندگی کند، بلکه بايد کشف کند که چرا بايد زندگی کند."...


ادامه مطلب
نویسنده: برومند ׀ تاریخ: سه شنبه 27 ارديبهشت 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , boromand.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com